دانلود رمان گلوله ای از بغض

نام رمان: گلوله ای از بغض

نویسنده: دیلا

ژانر: اجتماعی و عاشقانه

تعداد صفحات: 103 صفحه

خلاصه رمان:

داستان در مورد یه دختر مهربون و مظلوم اما فقیر و مظلوم به اسم شهگل، این دختر به خاطر نبود خانواده پیش یه زن سلیطه زندگی میکنه، اما اونقدر مظلوم بود که نمیتونسته کاری رو که زن میخواد رو انجام بده اما یه روزی از روزای خدا...

دانلود رمان با فرمت pdf

دانلود رمان برای اندروید با فرمت apk

دانلود رمان برای ایفون با فرمت epub

برای عضویت در کانال تلگرامی دی ال رمان کلیک کنید.

قسمتی از رمان گلوله ای از بغض نوشته دیلا:

وای خدا چرا کسی این گل ها رو نمیخره؟ آخه من چه گناهی کردم؟ به سمت ماشین مدل بالا رفتم

- آقا... آقا گل

مرد که پسر جوونی بود با تحقیر نگام میکرد بغض گلوم رو آزاد میداد.

- گ...گل میخرید؟

پسر پوزخندی زد و پاش رو محکم روی گاز فشار داد آبی که توی گودال بر اثر بارون جمع شده بود محکم پاشیده شد روی صورتم و لرز بدی به تنم نشست دستام لرزید و محکم مانتوی کهنه و پاره ام رو توی دستام گرفتم سردم بود و روسری ساتن هیچ گرمم نمیکرد اشکی روی گونه ام سرخورد و بارون شدت گرفت آروم به سمت پیاده رو رفتم که مرد درشت هیکلی تنه ی محکمی بهم زد و مغرورانه راهش رو در پیش گرفت دستام دور گلهای رز سفید شد اما دیگه دیر بود و گلها شاخهه به شاخه توی جوب کناری ریختند . اشکام تند تند جلوی دیدم رو میگرفت و آب جوب گلهای رو میبرد همونجا زانو زدم و به تنها گل رز خیره شدم که بین پاهای مردم لگد مال میشد . روسری پاره که الان خیس بود رو روی اشکام کشیدم و از جام بلند شدم.

شکم گرسنه ام طاقت رو ازم گرفت و اما با بیاری خودم رو به اون خونه ی خرابه توی بالا شهر رسوندم و با دیدن در باز خونه چشام گشاد شد و با همون وضع وارد خونه شدم صدای گریه ی زبیده از بالای پله های قراضه می اومد و من آروم پله ها رو بالا مرفتم. زبیده وسط سالن بدون فرض که یه پتو اون رو پوشونده بود ایستاده بود و گریه میکرد.

امیدوارم از خوندن این رمان لذت ببرید...