نام رمان: کاشکی بفهمی
نویسنده: ηarsis ℓavani
ژانر: عاشقانه و اجتماعی
تعداد صفحات: 428
قسمتی از رمان:
افتاب مستقیم روی صورتش می تابید.مدام دستمال لنگ مانندی رو در می اورد و عرق پیشونیشو پاک میکرد.گهگاهی دستی به کمرش میکشید و عضلات پشتش رو ماساژ میداد.
-بابا…بده منم کمکت کنم.بخدا بلدم!
بیل باغبونی رو گرفتم دستم و تند تند زمین رو میکندم که بابام اومد دستمو گرفت.
-رها بابا…میدونم میخوای کمکم کنی.اما باور کن اینجوری فقط کار منو زیادتر میکنی دختر!بذار زودتر گلکاری این باغچه رو
هم تموم کنم که زودتر بریم خونه!اخه من نمیدونم تو دختری یا پسر.عزیز من بشین تو خونه کنار مادرت,درستو بخون.اخه
چرا انقدر تو توی کارای مردونه علاقه داری؟
منبع: یک رمان