نام رمان: پوکر
نویسنده: havva7
خلاصه رمان:
داستان قصه ی یه دختر معمولی خیلی خیلی معمولی به اسم هما است که فکر میکنه داره با ورق بازی میکنه اما نمی دونه این ورق قراره بشه ورقه ی سرنوشتش ...
گفتند حکم ؟ ورق دست گرفتیم و خندیدیم
قرار شد حکم آفتابگردان باشد / تمام سر ها دست خورشید بود
زمین دست از ما گرفت ... دو به دو / دل دادیم...
آسمان ، آس ِ /مان را برید
دو به / تک ... باختیم
بازی روبروی چشم های تو /عاقبت ندارد
منبع: نول دی ال