نام رمان: یک بازی معمولی
نویسنده: mahtabii22
تعداد صفحات: 780
خلاصه رمان:
بتول نوزده سال سن دارد، و از محیط محرومی برای ادامه تحصیل به شهر اردبیل می رود. بتول از محرومیت های خود بیزار است، از محیط زندگی خود متنفر است و به دنبال آزادیست. در اردبیل با گروه سه نفره ای به نامهای غزل، هانیه و سارا آشنا می شود و حس حسادت و طغیانگری در او بیدار شده، در سراشیبی سقوط قرار می گیرد.این حس طغیانگر بتول، همه ی عقده هایش را بیرون میریزد