نام رمان: شرعی ولی غیرقانونی
نویسنده: سمیه.ف.ح
تعداد صفحات: 246
خلاصه رمان:
زنانی هستن که شرعین . زنانی هستن که واقعاً مادرن . مادر بچه هایی حلال .شرعی بدون هیچ شک و شبهه ای .زنانی با عقد نکاح دائم .
اما ...
آیا همه ی زنها قانونین ؟ اگه زن کسی شدی ، عقدی و شرعی ولی تیزی زیر گلوت
گرفتن که تو این طایفه اسم هیچ مردی نباید بره تو شناسنامه ی هیچ زنی ، چیکار می کنی ؟
چطور می خوای ثابت کنی ازدواج کردی ؟ چطور می خوای ثابت کنی مادر شدی ؟
چطور می خوای جدا بشی وقتی هیچ جایی حق نداری مهمترین واقعه ی زندگیتو ثبت کنی؟ زنی می تونه طلاق بگیره که بتونه اثبات کنه ازدواج کرده. بدون شناسنامه و سند ازدواج ، چطور می تونه اینکارو بکنه ؟
می خوام از صدها زنی بگم که نمی دونن شناسنامه چیه! می خوام از زنانی بگم که نمی دونن حق و حقوق دارن . مهریه دارن ، نفقه دارن و در شرایط خاص می تونن به راحتی جدا بشن .
می خوام از مردایی بگم که دلشون واسه دخترشون هم نمی سوزه . وقتی مردی
ازدواجش رو با همسرش ثبت نکنه ، بچه ها چه پسر و چه دختر بی شناسنامه می مونن. باز پسرا یه جورایی گلیم خوشون رو از اب بیرون می کشن . ولی دخترای معصوم و کوچیک این نوع ازدوجهای بدون ثبت که حالا تو سیزده ، چهار ده سالگی عروس می شن ، اونم بدون شناسنامه و سند ثبتی ، چیا در انتظارشونه؟